کشکول طلبگی
چهارشنبه 88 اسفند 26 :: 1:40 صبح :: نویسنده : سید احمد ایزدخواه چه سالی بود امسال. چه بی مثال بود امثال. امسال، سال نبود یک تمثال بود از کل تاریخ. حیف که تا چند روز دیگر به امسال باید بگوییم پارسال. این روزهای آخر سال برای من شده عین روزهای آخر محرم یا مثل روزهای آخر ماه رمضان. باید به جای دعای افتتاح دعای وداع خواند. الوداع ای سال خوبی ها ای سال پر حادثه. ای سال پر حماسه. ای سال ریزش ها ای سال رویش ها. در آستانه سال جدید باید گفت؛ الوداع ای سال حدید. ای سال "وانزلنا الحدید فیه باس شدید". باورم هست دیگر سال 1388 تکرار نمی شود. 1388 عاشورایی بود که یک سال طول کشید. به روایتی 8 ماه. چه سالی بود 1388. سالی با دو راهپیمایی. چه روزی بود 9 دی. چه حماسه ای بود 22 بهمن. چه خطبه ای خواند آقا در نماز جمعه. خداحافظ سال 1388. بدرود سال اصلاح الگوی مصرف. آیا ما باز هم زنده خواهیم بود و در پیاله تاریخ، عکس رخ یار را خواهیم دید؟ امسال ما به حرف مولای مان گوش جان دادیم و صرفه جویی کردیم در مصرف. ما امسال در مصرف عنوان "خط امام" صرفه جویی کردیم و گول عکس های سران فتنه با امام را نخوردیم. خط امام یعنی بسیجیانی که در فضای سایبر از عرض اینترنت وحشی رد شدند، نه در "والفجر هشت" که در "دهه فجر هشتاد و هشت". امسال ما ثابت کردیم بسیجیان خامنه ای بسیجیان خمینی دیگر هستند و خامنه ای هم نشان داد خمینی دیگر است. امسال ما صرفه جویی کردیم و به هر کسی با بصیرت نگفتیم. امسال واژه ها درست سر جای خود مصرف شد. ما عادت کرده بودیم به ول خرجی. الکی به این و آن می گفتیم خط امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، نخست وزیر امام. نوه امام را کاری ندارم اما نتیجه امام "سید حسن" با نام خانوادگی "نصرالله" است. ما امسال ول خرجی نکردیم و از بازار قطع نامه برای ولایت جام زهر نخریدیم. ما امسال ول خرجی نکردیم و به هر مکعب مستطیلی نگفتیم استوانه. ما امسال اجازه ندادیم انقلاب باز هم از جیب بخورد و همت کردیم و برایش سرمایه بصیرت جمع کردیم. امسال به عاشورا توهین شد اما حسین نگفت؛ "الان انکسر ظهری"، چه اینکه هم "علم" بود و هم "علم دار". امسال سران فتنه بر عکس مردم به جای آنکه از ولایت خط بگیرند به خطا افتادند و از جرج سوروس خط گرفتند. امسال شیخ از آرای باطله شکست خورد و ادعا کرد در انتخابات تقلب شده. امسال فائزه از نیاوران آمد تا در میدان انقلاب مخملین ساندویچ چیزبرگر بخورد. امسال مهدی هاشمی در رفت و عبدالمالک ریغو به چنگ عدالت افتاد. امسال سال عجیبی بود. انقلاب کاری با فرزندانش نداشت اما برخی از فرزندان ناخلف انقلاب خواستند انقلاب را دو لپی بخورند. امسال انقلاب مجبور شد گوش فرزندان تخسش را بگیرد. امسال سران فتنه ول خرجی کردند در غفلت و تا می توانستند از مغازه BBC بی بصیرتی خریدند. ما اما باز هم یوسف را خریدیم. یوسف ما اما در چاه نبود. ماه بود و در آسمان می درخشید. ما او را از خدا از روح خدا و به قیمت اشک چشم نیمه شبان خریدیم. اثبات ولایت خامنه ای در قطرات اشک قنوت نماز شب مادر شهید شیرودی است؛ "اللهم احفظ قائدنا سید علی خامنه ای". خار در چشم اغیار است خامنه ای. مهربان با یار است خامنه ای. دلبر و دلدار است خامنه ای. حضرت ماه است خامنه ای. نائب بقیه الله است خامنه ای. عباس نگهدار است خامنه ای. فرزند فاطمه است خامنه ای. سید و آقاست خامنه ای. مثل ماه زیباست خامنه ای. حافظ آرای ماست خامنه ای. فرزند شهیدی می گفت؛ بابای ماست خامنه ای. پیرزنی در جنوب شهر می گفت؛ با ماست خامنه ای. جوانی در شمال شهر می گفت؛ چه صبور است خامنه ای. دشمن می گفت؛ اعصاب ما را خرد کرده خامنه ای. پدر شهید سعید شاهدی می گفت؛ اینها باختند، برد کرده خامنه ای. برادر شهید همت می گفت؛ "سلم لمن سالمکم خامنه ای". مادر همت خواب "محمد ابراهیم" را دیده که می گوید؛ "حرب لمن حاربکم خامنه ای". هر چه دشمن بیشتر به من فحش بدهد تو را زیبا تر مدح می کنم خامنه ای. دل نوشت هایم در سال 1388 همه تقدیم تو باد خامنه ای. تو نبودی، دل تنگی غروب آدینه می کشت ما را خامنه ای. دیدی که نگذاشتیم تنها بمانی؟ مگر ما مرده باشیم که به جان جانباز تو گزندی رسد. ای سید و مولای ما! تو باید هم با امام زمان سخن بگویی و ما هم باید با تو. ما نیز اندک آبروی مان فدای راه تو باد خامنه ای. تو یوسف مایی نه در چاه زمین که در ماه آسمان. ما نور را در شباهنگام آخرالزمان از تو می گیریم. ای مدعیان! ما "رهبر" داریم نه رهبران. یک سایه بالای سر ماست و آنهم خامنه ای است. امسال سال اصلاح الگوی مصرف است و ما به همین یوسفی که داریم بسنده می کنیم. یوسف برای ما، همه فرزندان یعقوب، اصلا کل کنعان برای شما. ما این یوسف ماه پاره را به هیچ زیبا رویی نمی فروشیم. آمریکا آمریکا! تو با ماهواره، ما با این ماه پاره بجنگ تا بجنگیم. تو با 200 کلاهک هسته ای اسراییل، ما با این ناخدای با خدا بجنگ تا بجنگیم. تو با بمب اتم، ما با ساندیس جمهوری اسلامی، بجنگ تا بجنگیم. تو با دروغ و تزویر، ما با بصیرت و تدبیر بجنگ تا بجنگیم. آمریکا آمریکا! ما یوسف خود نمی فروشیم. ما مجنون کوی لیلای ولایت خامنه ای هستیم. ما فرهادیم و ناز شیرین بی خریدار نمی ماند. نه، ما یوسف خود نمی فروشیم. ما هر چه می گذرد از این خرید خود راضی تر می شویم. یوسف ما هرچه پیر تر می شود قیمتی تر می شود. خامنه ای موهبتی است که خدا به ما داده. ما تازه داریم می فهمیم خامنه ای کیست. کلمات تازه دارند پی به معنای خامنه ای می برند. در وصف خامنه ای باید از کلمه، کمال و از جمله، جمال آفرید. "خ" و "م" و "ی" و "ن" و "ی" یعنی "خم" و "می" و "نی" یعنی "غدیر خم" و "نینوای حسین" در خمینی و خامنه ای مشترک است. اشبه الناس به خمینی در ظاهر و باطن خامنه ای است. ما هر وقت می گوییم خامنه ای، در دل خود خمینی هم دارد. عشق به خامنه ای عشق به خمینی عشق به همه خوبی هاست. خامنه ای خمینی دیگر است با یک "الف" و "ها"ی اضافه. با یک "آه" بیشتر. شب است و سکوت است و ماه است و من دارم برای شما توصیف یک "آه" می کنم. این "آه" آنقدر زیباست که ما هر وقت می گوییم "الله"، ناخواسته داریم این "آه" را می کشیم. "الله"، "رسول الله"، "ولی الله"، "ثارالله"، "بقیه الله" حتی "روح الله" همه این "آه" را دارند. این "آه" را باید داخل "گیومه" ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند گذاشت تا از شر حسودان مصون بماند. دشمن هم به این "آه" حسادت می کند هم به ما که ستاره ایم بر گرد این "ماه". امسال این ماه چه زیبا درخشید. . یک بار گفتم؛ "من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است" و باید در این آخرین دل نوشت سال 1388 برای آقا سنگ تمام بگذارم. بیت رهبری خانه همه ماست. حسینیه امام خمینی تکیه ماست. ما با رهبر خود این حرف ها را نداریم. با "آقا" نداریم. راز ماندگاری جمهوری اسلامی در همین "نداری" است. بد بیاری دشمن هم از همین "نداری" است. دل ما به دل ماه راه دارد، چون دل به دل راه دارد. ولله قسم محبت ما به حضرت "آه" را "الله" در دل ما گذاشته. کجای دنیا مردم وقتی رهبرشان را می بینند بی اختیار اشک از چشمان شان جاری می شود؟ این حرف من نیست. امام هم می گفت؛ هیچ کجای دنیا مثل خامنه ای ندارد. من البته عین جمله امام یادم هست اما از قصد، "قریب به مضمون" نوشتم تا موسسه تنظیم برود و اصلش را پیدا کند. تا وقتی "وصیت نامه شهدا" هست ما هیچ نیازی به هیچ موسسه ای برای تنظیم و نشر آثار هیچ امامی نداریم.. شهدا با اثر خون شان آثار امام را تنظیم کردند و خامنه ای هم دارد آن را نشر می دهد. این وسط موسسه تنظیم چه کاره است و به نشر چه آثاری مشغول، من مانده ام. مگر 15 خرداد که موسسه تنظیم نبود، مردم از امام پیروی نکردند؟ مگر سوم خرداد موسسه تنظیم، خرمشهر را آزاد کرد؟ دست خدا از آستین بسیجی ها آمد بیرون یا از آستین کت کارمندان موسسه؟ حقوق موسسه تنظیم و نشر آثار را سازمان بازرسی یا هر نهادی که مسئول است، باید تقسیم کند میان آحاد ملت. این نمی شود که دفاع از امام را ملت انجام دهد ، حقوقش را یک عده دیگر بگیرند. تا به حال موسسه تنظیم چند بار از امام دفاع کرده است؟ شما حقوق دارید می گیرید برای تنظیم و نشر آثار امام یا حمله به برنامه "شاخص"؟ امام در خانه کوچک و حسینیه محقر جماران هر چه گفت، در دل ما، هم ثبت شد هم تنظیم، خامنه ای هم دارد آن را نشر می دهد. موسسه اگر می خواهد امام دیگری طراحی کند، اشتباه می کند. ما اجازه نمی دهیم از خمینی بت شکن از خمینی پیام حج از خمینی پابرهنگان از خمینی آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، فقط یک قلمبه نور درست شود. اصلا موسسه کجا بود وقتی می گفتند "مرگ بر اصل ولایت فقیه"؟ اگر امام گفته؛ "ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است"، پس حقوق همه شما شبهه ناک است. این که من گفتم "شبهه ناک"، بی ادبی من به شما نیست، بی ارادتی شماست به امام. ما 300 هزار شهید ندادیم که شما امام ما را به قرائت خود تفسیر کنید. امام، امام مرفهین بی درد امام آقازاده ها نبود. اولین کسی که علیه آقازاده ها قیام کرد خود امام بود و این کار را از نوه خود "سید حسین" شروع کرد. نه، از امام بت شکن ما "پاپ" در نمی آید. ما فریاد امام را به سکوت موسسه تنظیم نمی فروشیم. ما خروش امام را به سازش شما نمی فروشیم. ما اجازه نمی دهیم امام در موسسه تنظیم و نشر آثار خودش غریب بیافتد. ما نمی گذاریم امام را از خانه اش از حسینیه جماران بیرون کنند. ما امام بیدار را به آدم های خواب نمی فروشیم. ما اهل موسسه تنظیم نیستیم، امام تنها بماند. "خمینی. دات. آی. آر" یعنی خار در چشم اغیار. "من به خام اندیشی ات ای موسسه تنظیم گرفتار شدم/ چشم بسته تو را در فتنه سال 88 دیدم و بیمار شدم". نه، نشانی خانه امام، پلاک شهرداری روی دیوار موسسه تنظیم نیست. شهرداری روزی دو بار پلاک خانه ها را عوض می کند و شن و ماسه ها را برداشت چون برف نیامد. یعنی "زمستان رفت و برف نیامد که نیامد/ آن کس که نداند که چرا برف نیامد/ در جهل مرکب ابدالدهر بماند". من می دانم چرا برف نیامد. قبلا گفته ام؛ خدمت رسانی خوب است بی مزد و منت، بی غرض و مرض. نشانی امام پس پلاک شهرداری روی دیوار هیچ موسسه ای نیست. نگاه می کنم به حوادث سال 1388 و می نگرم که چگونه از لوله غفلت برخی خواص، بصیرت نشت کرد. متاسفانه در سال اصلاح الگوی مصرف عده ای از خواص، ول خرجی کردند و تا می توانستند غفلت خریدند. یا مقلب القلوب و الابصار! اینک بهار آمده است و انقلاب که چندی "سینوزیت" گرفته بود عطسه ای کرد و چرک و کثافات را آفات را از درون خود بیرون ریخت. حالا بعد از این عطسه، انقلاب اسلامی را صبر، حوصله، بصیرت و غیرت آمده است. خون انقلاب با حجامت بصیرت در سال 1388 تصفیه شد. سال 1388 سال پوست انداختن انقلاب بود. بهار انقلاب بود. سال 1388 شاخه و برگ های زائد درخت انقلاب را هرس کردیم. سه چهار پنج تا شاخه ریخت، شیخ ریخت؛ ریخت که ریخت. چشم باز کن و در بهار انقلاب شکوفه ها را روی درخت انقلاب ببین. در بهار هر خانه ای به خانه تکانی نیاز دارد حتی خانه انقلاب و ما در 9 دی 1388 انقلاب را خانه تکانی کردیم و اجناس بنجل را انداختیم دور. یک موسسه تنظیم مردود شد، چه اشکالی دارد؛ این همه وبلاگ آمده به عشق رهبر آمده. کم مانده مادر بزرگ من هم برای خودش وبلاگ بزند!، علی یک بار "خار در چشم و استخوان در گلو" شد، آن دوره تمام شد. نوبتی هم باشد نوبت فرو رفتن خار در چشم اغیار است. یار و استخوان در گلو؟ هیهات! لب های تشنه و آب فرات؟ هیهات! سر حسین و رقیه در خرابات؟ هیهات! فروختن انقلاب به مدل آمریکایی اصلاحات؟ هیهات! عمل به دستورات جرج سوروس و به راه انداختن کودتای لاطائلات؟ هیهات! فروختن خدا به بت لات؟ هیهات! گره خوردن "آه" ماه به سینه چاه؟ هیهات! فروختن امام به این موسسات؟ هیهات! تنها گذاشتن علی در موج تبلیغات؟ هیهات! فروختن عمار به شیخ رشید الدین وطواط؟ هیهات! فروختن مدینه به کوفه و شامات؟ هیهات! آمریکا باشد برای ما لات؟ هیهات! اصول گرا خواندن شیخ دیپلمات؟ هیهات! آشتی با مردی با عبای شکلات؟ هیهات! ترسیدن از بیانیه های معتاد محتاط؟ هیهات! به شما که عرض می کنم؛ آدم شدن شیخ اصلاحات؟ این یکی را بلندتر بگو هیهات!! موضوع مطلب : فتنه, راهپیمایی 9 دی, سال 1388سال اصلاح الگوی مصرف, خمینی, نصرالله, جرج سوروس, BBC, خامنه ای, شاخص درباره وبلاگ هر چه شکفتم تو ندیدی مرا. رفتی و افسوس نچیدی مرا. ماندم و پژمرده شدم ریختم. تا که به دامان تو آویختم. دامن خود را متکان ای عزیز. این منم ای دوست به خاکم مریز. وای مرا ساده سپردی به باد. حیف که نشناخته بردی ز یاد. همسفر بادم از آن پس مدام. میگذرم بی خبر از بام وشام. میرسم اما به تو روزی دگر. پنجره را باز گذاری اگر. آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 208891
|
|