سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کشکول طلبگی
شنبه 91 اردیبهشت 2 :: 1:23 صبح ::  نویسنده : سید احمد ایزدخواه
همین سئوال را مردی از امام باقرعلیهالسلام پرسید امام در پاسخ فرمود: به قلبت رجوع کن و ببین که آیا دوستان خدا را در دل دوست داری یا خیر؟ اگر چنین محبتی را در خویش یافتی بدان که پروردگار نیز تو را دوست میدارد. اصول کافی، ج 2، ص 126، باب حُبّ الله.

الف: سؤال شما از دوستی خداوند به دو صورت قابل فهم است: یکی آن که علامت محبت الهی به بندگان و آفریدهگان خود چیست و دیگر آن که نشانههای محبت او نسبت به یک بنده خاص چه چیزی است؟ در مورد مسئله اول نشانههای بسیاری از حضور محبت خدا نسبت به بندگان میتوان به دست داد.

حالات روحی، روانی ما میتواند نشان دهنده آن باشد. حقیقت این است که ما تا به کسی ارادت و محبتی نداشته باشیم، به دیدارش نمیرویم، او را به مهمانی دعوت نمیکنیم، از سخن گفتن با او اکراه داریم، نامهای برایش نمیفرستیم و تلفنی برای جویا شدن از احوالش نمینماییم. وجود هر یک از این اعمال نزد ما گویای محبتی درونی به طرف مقابلمان است.

بنابراین با همین قیاس کوچک میتوانیم پی به رابطه محبتآمیز خداوند با خویش بریم. قرآن این نامه بزرگ الهی، آیا برای کسی جز انسان فرستاده شده؟ آیا دعوت به عبادت به ویژه نماز و روزه آن هم در مواقع خاص، مفهومی جز محبت پروردگار دارد؟ آیا این خدا نیست که از رگ گردن به ما نزدیکتر و بین قلب ما و خود ما قرار دارد؟

دوست نزدیکتر از من به من است

وین عجبتر که من از وی دورم

امام سجادعلیهالسلام در دعای ابوحمزه ثمالی درباره این محبت خداوندی که تمامی عالم را فراگرفته، بسیار سخنان نغز آورده است. در جایی از این دعا میفرماید:

الحمد لله الذی أنادیه کلما شئتُ لحاجتی و أخلوا به حیث شئت لسرّی بغیر شفیع فیقضی لی حاجتی... و الحمد لله الذی تحبّب الی و هو غنی عنّی

امام، خدا را شکر کرده و میگویند: سپاس خدایی را که هر وقت خواستم او را برای رسیدن به حاجتی مخاطب ساختم و هر میل داشتم، بدون واسطه شفاعت کسی با او خلوت کردم و او حاجت را به جا آورد. سپاس خدایی را که به من محبت و نیکویی کرد، در حالی که کمتر نیازی به من نداشت.

در مورد مسئله دوم: بهترین راهی که میتوان فهمید که آیا خداوند مرا دوست دارد، این است که به قلب خود رجوع کرده و ببینم: آیا من او را دوست دارم و به آنچه برای من پسندیده و از من خواسته، راضی بوده و عشق میورزم؟ با او بودن و راز و نیاز با او را بهتر میپسندم و بر کارهای دیگر ترجیح میدهم؟ آیا دوستان او و نشانه های وی را دوست دارم؟

واضح است که خداوند با انجام فرائض و اعمالی که به آنها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدین و...) خشنود است و از منهیات ناراضی.

در روایتی از حضرت امام باقر همین معنا را مییابیم: خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودی اش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را کم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان کرده، پس کسی را تحقیر مکن! شاید همو ولی خدا باشد. بحارالانوار، ج 75، ص 187، حدیث 27.

بنابراین وقتی به کار خوبی دست میزنید و نیت قربة الی الله میکنید، در مسیر رضای الهی قرار گرفته اید امإ؛ وقتی به کار ناشایستی دست مییازید، از این رضایت دور شده اید.

منبع فردا




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 فروردین 31 :: 6:11 عصر ::  نویسنده : سید احمد ایزدخواه

 


فلسفه پرسش اصلی‌ش آرخه است، قطعا اگر مرحوم مطهری، مرحوم علامه طباطبایی می‌دانستند در زبان یونانی بنیان فلسفه در غرب توی یونان با آرخه شروع می‌شه یعنی اولین سوالی که می‌پرسه می‌گه ماده? اولیه عالم چیه؟ مدعی نمی‌شدند که اسلام فلسفه دارد.

اسلام حکمت دارد. ما توی قرآن حکمت داریم حداقل اینکه ادبیات‌مون را قرآنی کنیم، اصرار به ترجمه نداشته باشیم. آقا قرآن می‌گه حکمت نمی‌گه فلسفه. لذا داروینیسم در 150سال پیش روند اجتناب ناپذیر 2700سال پیش پرسش فیلسوفان که وقتی می‌گفتند ماده اولیه عالم چیست، عالم 2700 سال بعدش باید می‌رسید به داروینیسم و اصالت دادن به ماده، می‌رسید به فویرباخ از شاگردان هگل همین دوست مارکس که ماتریالیسم و مادی‌گرایی را رقم زد. اینا مشکلی است که در نسبت بین فلسفه و داروینیسم وجود داره.

نکته? بعدی اینکه این تمایز در حوزه? اسلامی چگونه است. من معتقدم در فلسفه? اسلامی آکنده از التقاط است، عجیب و غریب هم هست. نتونسته نجات بخش باشه. همان‌هایی که ادعا می‌کنند انقلاب ما انقلاب صدرایی بوده، الان که طرح تحول اقتصادی داره انجام می‌شه دو صفحه این صدرایی‌ها نتونستن حکمت اقتصادی از دل قرآن دربیارن بدن طرح تحول اقتصادی مملکت که می‌گن جراحی اقتصادی این کشور رو صورت می‌‌گیره باهاش و عظیم‌ترین طرح اقتصادی که داره صورت می‌گیره دو صفحه مبانی اسلامی نتونستن صدرایی‌ها براش بدن، دوصفحه نتونستن بدن. آقای جوادی آملی بفرما کجاس؟ کو؟ دوصفحه.

می‌دونید استادهای دانشگاه علامه طباطبایی که عمدتا هم لیبرال هستند که عمدتا هم توش شاگردان مکتب می‌لتون فریدمن هم هست دارن این طرح رقم می‌زنند.

بار‌ها گفتم، داد زدم، هنوز از مادرشون نزاییدن یکی‌شون جرات کنن بیان یک جایی بشینن مناظره کنن اثبات کنند که نیست. نیست.

یعنی این‌هایی که ادعا می‌کنند که انقلاب ما صدراییه و معتقدند فلسفه ملاصدرا همه چیز توش هست و نمی‌دونم اگه دوست دارن لطف می‌کنن فلسفه سیاست فلسفه اقتصاد و فلسفه هنر، فلسفه جنگ، فلسفه فرهنگ. ما باید مطالبه کنیم آقایون چرا بهشون بر می‌خوره یا انقلاب ما صدرایی بوده یا نبوده اگر انقلاب ما صدرایی بوده پس انقلاب ما اسلامی نبوده. این توطئه و خطری‌ست، بالا‌تر از توطئه و خطر، خیانتی است که کسی جا بندازه که انقلاب ما اسلامی نبوده صدرایی بوده. برعکس آنچه که سال گذشته به عنوان درست‌آورد مواجهه با فتنه سال گذشته بود یکی از دست‌آوردهای عظیم سال گذشته این بود که جریان صدرایی ناکارآمدی خودشو نشون داد، دیر از خواب بیدار شد با مردم همراه بشه.

ببینید فروکاست اسلام به حکمت متعالیه ملاصدرا یعنی خیانت، حکمت متعالی ملاصدرا همه? اسلام نیست، فلسفه? ملاصدرا همه? اسلام نیست، اینو نمی‌گم کوته‌فکری، می‌گم هر کس که این کارو بکنه خائنه. چون فلسفه ملاصدرا هزار جلد اشکال توش هست اگر گفتید این قرآن و اسلام حکمت ملاصدراست خب اشکالات ملاصدرا وارد می‌شه به قرآن دیگه. همان‌طوری که فلسفه مشاء ابن سینا رو، سهرودی توی فلسفه اشراق‌ش اومد این‌جوری نقد کرد و اومد توی گام سوم ملاصدرا خودش اومد یه گونه? دیگه‌ای اینا را با هم جمع کرد علم کلام و عرفان و فلسفه را با هم مخلوط کرد گفت اسم این حکمت متعالیه است.

کلمه حکمت متعالیه از چی می‌اد، از انتقال از علم حصولی به علم حضوری، این شد یعنی دین؟

شما بدایه و نهایه رو که اثر مرحوم علامه طباطبایی هم هست ببینید، اگر شما سرتاسر بدایه و نهایه را بخونید به ایمانتون اضافه می‌شه؟ گفته شده تقوای قرآنی در اندیشه ملاصدرا مغفول مانده بار‌ها اینو گفتیم، توی خود قم هم گفتیم، توی رسانه‌ها گفتیم، سال‌هاست براش کلاس داریم، دوستان ندارن حرف جدید.

امروز دست حکومت خالیه دوست عزیز. حکومت می‌گه طرح تحول اقتصادی دارم اگر داره حوزه? علمیه و جریان‌ پر مدعای صدرایی در طول یک سال که همه جور بودجه بهشون داده شد، همه جور، خدا می‌دونه هر دقیقه که شما از این تلویزیون مملکت چیپس و پفک تبلیغ کنید میلیون‌ها و میلیارد‌ها تومان ازتون می‌گیرن. پیک پربیننده تلویزیون این مملکت و رادیوی این مملکت می‌دن دست این دوستان صدرایی صبح تا شب، چپ به راست، از راست به چپ هی حرکت جوهری، هی فلان هی فلان، آقا بلاخره این فلسفه محض باید از دلش فلسفه مضاف در بیاد، این فلسفه مضاف‌ می‌شه فلسفه هنر، فلسفه جنگ، فلسفه اقتصاد، فلسفه بهداشت درمان، فلسفه محیط زیست و قس علی هذا. فلسفه صدرایی توی این قضایا سترونه، می‌گن داره، رو کنن. من کوچولوهاشون رو هم نمی‌گم، مطالبه می‌کنم از آقای جوادی آملی.

من که می‌ام می‌شینم توی تلویزیون این مملکت داد می‌زنم سر دولت احمدی‌نژاد می‌گم آقا جان این چیزی که داره رخ می‌ده توی طرح تحول اقتصادی این توی دانشگاه علامه استادهای لیبرال پشتش هستند، صدا از هیچ کسی در نیامد، کسی چیزی نداره. حالا تا وارد می‌دون فلسفه اسلامی می‌شیم فوری انگار وارد حوزه قرآن شدیم.

یک؛ اسلام چیزی به نام فلسفه نداره، می‌گن آقا فلسفه عقلانیت، فلسفه عقلانیت نیست. فلسفه خود کلمه‌ش یعنی فیلوسوفی یعنی دوست داری دانش، ربطی به عقلانیت نداره عقلانیت قرآنی یک چیز دیگه‌ست، تفکر کردنه کی منکر که اسلام تفکر داره؟

چرا قرآنی حرف نمی‌زنید، چرا نمی‌گید تفکر اسلامی، می‌گید فلسفه اسلامی اگه منظورتون حکمته آقا بسمه تعالی اشتباه کرده، کندی، فخر رازی، فارابی، ملاصدرا، ابن سینا تا همین امروزیهاشون. اینجا هم کف دانشکده‌های علوم انسانی و فلسفه، از تهران تا شهید بهشتی‌ش، کف حوزه? علمیه، گفتیم، باهاشون مناظره کردیم هنوز از ننه‌ش زاییده نشده کسی مدعی فلسفه اسلامی باشه بتونه بیاد یک بند گزاره ثابت کنه.

231جلسه طرح‌ریزی استراتژیک توی دانشگاه تهران درس دادیم نوارهاشم ضبط تلویزیونی شده موجوده، دست همه هم هست. ثابت کردیم که درخت فلسفه متعلقه، اسلام جنین حکمت داره، ریشه? فلسفه توی آرخه‌ست، ریشه? حکمت توی آیه‌ست، آیه نه این چیزهایی که توی قرآن آمده‌ها، اون چیزی که باید بهش ایمان داشته باشیم همین آیاتی که بیرون هست. مرتب، نمودار، منطقی، معقول، دو دوتا چهارتا... همچین خبری نیست.

اینکه امام افتخار کرده صدراییه، امام بله درس صدرایی هم خونده اما امام از صدرایی بودن عبور کرده بود. امام حکیم حضوره نه حکیم وجود تو شعر معروفش می‌فرماید: فاطی که فلسفه می‌خواند، از فلسفه فاء و لام و سین می‌داند. بعد ادامه می‌اد می‌گه: آن چیز که بوی هستی تو داد دیوی است از آن حذر باید کرد.

این شعرو برید ببینید، هستی در فارسی مگر وجود در عربی نیست، آن چیز که بوی هستی تو داد، بله امام وجود‌شناس بوده، صدرایی بوده، بوده. اما امامی که در سر الصلاة می‌شناسیم، آدرس دادم دیگه سر الصلاة، امام کتاب سر الصلاة امام حکیم حضوره.

در فلسفه عموما اینجوریه که می‌گن فیلسوف اول فیلسوف دوم، یعنی می‌گن کانت اول کانت دوم، ویتگنشتاین اول ویتگنشتاین دوم، ملاصدرای اول ملاصدرای دوم، خود ملاصدرا نامه‌ای که آقای قرائتی نوشت سال 82 که همه? روزنامه‌ها انعکاس دادن، نوشت بابا این خودش اول تفسیر سوره واقعه‌ش نوشته من نور، یعنی قرآن را‌‌ رها کرده بودم و توی سایه ایستاده بودم، همین ملاصدرا، چرا ما این قسمت ملاصدرا را نمی‌گیم. ملاصدرا که این اواخر رفته بود سراغ نور یعنی قرآن...

 من به عنوان کسی که هم فلسفه اسلامی خوندم هم فلسفه غرب به ضرس قاطع می‌گم فلسفه عمیقا مسیر برای شما کند می‌کنه، اما اگر منظورتون حکمته قبول دارم. اگر حکمت مد نظرتون بود اینجا ما یک حرف داریم به نام آیه، نه آرخه. فلسفه ریشه‌ش توی آرخه‌ست. چون از ماده شروع می‌کنه پرسشش از چیستی‌ست درعالم نه از کیستی، این شده که هیچ وقت یک حرف متقن نتونسته بزنه.

یکی یک حرفی می‌زنه، شما همین 11 جلد کاپلستون که هر دانشجوی لیسانس و فوق لیسانس باید بخونه امتحان بده نگاه کنید یک دوره 11 جلدی کاپلستون نوشته، حداقل هزارتا فیلسوف اونجا توی تاریخ فلسه فهرست کرده از هراکلیتوس و پارمنیدس و... بگیرید بیاین تا برسه دوره? قرون وسطاشون تا به اصطلاح آلبرت کبیر و تا همین شاگرد تفکر ابن سینا بودن اونجا... تا دوره? جدید هگل و کانت و نمی‌دونم دکارت و همین امروزی‌ها، تمام این جماعت یکی نتونسته یک حرف متقن بزنه، یکی حرف بزنه یکی می‌اد ردش می‌کنه. خب وقتی ما حرفی می‌زنیم یکی می‌اد ردش می‌کنه معلوم می‌شه این حرفا همش اشکال داره. بله علم قبول داره توی علم یک حرف علمی می‌زنیم فرداش رد می‌شه حرف علمی دیگه می‌اد. خودشون مدعی‌اند که فلسفه علم نیست، خیلی عمیق تره. چرا هیچ دو فیلسوفی نتونستن یک حرف متقن بزنن، اما چرا 124000 نبی همه بر سر یک عهدن.

لذا آنچه که اما در حکمت حضورش رقم زده انقلاب اسلامی را رقم زد. امام حکیم حضور بود، توی نامه‌ای که به حا احمد آقا نوشته نگاه کنید، اونجا می‌فرماید عدم حضور ما نجاتمون به عدم حضوره لذا اینکه دوستان می‌فرمایند برای نجات خودشون پشت سر امام قایم می‌شن، می‌گن امام چون صدرایی بود پس انقلاب اسلامی انقلاب صدرایی بود، من این جمله را بسیار خطرناک و یک خیانت می‌دونم، که کسی فکر کنه انقلاب اسلامی انقلاب صدرایی بوده و بیاد اسلام رو کوچیک کنیم کوچیک کنیم محدودش کنیم به اندیشه ملاصدرا؛ این یک.

نکته? دوم؛ ادب حضور، شامل درک حضور درک حدود و حفظ حدود انگاره‌ای‌ست که از دل فلسفه در می‌اد، می‌گید نه برید جمعش کنید، جمع بندی کنید بین این دوتا. آقای جوادی آملی سعی کرده توی مقدمه بر سر الصلاة امام این دوتا را انجام بده، نتونسته.

نکته? سوم، اصلا چه کار به پیشینه? این حرفا داریم. الان حکومت همه جور بودجه و امکانات به اینا داره می‌ده، همه جور آنتنی هم در اختیارشون هست، همه جور مشروعیتی هم دارن، قداست هم پیدا کرده کارشون، در حد اینکه العیاذ بالله حکم متعالی ملاصدرا یعنی خود فقه جعفری شیعه، یه همچین لولی برای خودشون قائلن دیگه، یه همچین قداستی دارن.

این قداست دروغین البته بعد از قضایای پارسال شکست، یکی از دست‌آوردهای قضیه پارسال این بود که جریان صدرایی نتوانست در این جنگ نرم همراه بشه با نظام و با مردم.

اما سوال من اینه که اگر حکمت فلسفه ملاصدرا توانایی داره لطف کنن، مطالبه کردیم، جلوی جریانی که توی دانشگاه علامه طباطبایی داره دیدگاه می‌لتون فریدمن رو توی مقررات زدایی داره سوار می‌کنه بر طرح تحول اقتصادی کشور، لطف کنن دوستان صدرایی 2صفحه متن از دل اندیشه صدرا برای تحول اقتصادی توی فلسفه اقتصاد بدن. غیر از اون دانشجویی که اشاره کردم داره دکترین سلامت در 1414 رقم می‌زنه، دانشجو الان داریم، یک دانشجوی خانوم که توی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران دکترین دین در1414 تهیه می‌کنه از دل قرآن و احادیث و روایات فاصله‌اش با ملاصدرا که هیچ با مرحوم به اصطلاح اقتصادنا رو نوشته بود... شهید صدر، فاصله‌ش با شهید صدر سال نوریه.

نمی‌شه با روش‌ها و تکنیکهای پوسیده? عصر مرحوم ملاصدرا حکومت دینی را پشتیبانی و ساپورت علمی کرد.

این حجم چند صد هزار دقیقه‌ای برنامه‌های تلویزیونی آقای جوادی آملی یکی بفرماید اثرش چی بوده توی جامعه؟ سوال می‌کنم مطالبه‌ست دیگه؟

آقای جوادی آملی صبح تا شب داره تفسیر موضوعی می‌گه با فرمت و فرمول اندیشه صدرایی. بفرماید اولا مدل ش برای اداره جامعه توی اقتصاد، فرهنگ و سیاست چیه؟ توی این جنگ نرم یک مدل ایشون به ما بده.

خود اندیشه ملاصدرا زیر سواله، ایناست که جای دفاع نداره. دوستان خواهش می‌کنم، در سلسله بحث‌های که در این زمینه داشتیم، بزرگان و گردن‌کلفتان اندیشه صدرایی نتونستن دفاع کنن.

باز تکرار می‌کنم، گفتم، همیشه بازم تکرار می‌کنم، این رو من یک خیانت می‌دونم که کسی جمهوری اسلامی را یک جمهوری صدرایی بداند، چون اندیشه اسلام عمیقه می‌گین این جمهوری اسلامی هنوز به اون اندیشه اسلام نرسیده به ظرفیت قرآن نرسیده، اما اگه گفتید جمهوری اسلامی جمهوری صدراییه اندیشه ملاصدرا خیلی کوچولو‌تر از اونیه که بتونه چهارتا جوون ما رو بکشونه به می‌دونهای جنگ. ما به خاطر حرکت جوهری و بخاطر اسفار اربعه نبود که جوونهامون می‌رفتن شهید می‌شدن، یک چیزهای دیگه‌ای توی قرآن و اسلام بود.

این آدرس غلط دوستان دادن پشت قدستهای دوروغینشون هم قایم شدن، سند اینکه عاجزند و نمی‌توانند و ندارند، اینکه امروز در دولت اصولگرا اقتصاددان‌های لیبرال دارن پشت عقبه تئوریک این هستند. شنیدید ضبط هم کردید برید مدعی بشید، اگر داشتن هرکجا گفتن مناظره می‌کنیم، هر کجا گفتن. ما به ادبیات خودشون، یعنی من نه یک کلمه از فلسفه غرب می‌گم نه یک کلمه از حکمت‌های دیگران، با همون تکنیکی که توی بدایه و نهایه هست ثابت می‌کنم که این‌ها نمی‌تونن فلسفه اقتصاد بدن. حالا اخیرا گقتن اون حرکت چهارم اسفار، اون همون انقلاب امام بوده، حالا اون مدل هم می‌دونین حرکت اسفار اربعه ملاصدرا می‌شه مال مثل افلاطونه، مال خودش نیست.

اینه که ما انقلاب کردیم که قرآن بیاد وسط صحنه. اندیشه مرحوم ملاصدرا احترامش واجب اما اندیشه ملاصدرا سترونه. نه در این تهاجم فرهنگی به ما کمک کرد، نه در جنگ در دفاع مقدس به ما کمک کرد در فلسفه نظامی، نه در این جنگ نرم می‌تونه به ما کمک کنه، نه توی طرح تحول اقتصادی. اگر معتقدند غیر از اینه هرکدامشون، لطفا بیان توی صحنه. اگر می‌گن به ما بودجه ندادن، امکانات ندادن، اون تلویزیونی که دست آقای جوادی آملیه دست هیچ کی نیست، امکاناتی که اینا توی موسسات مختلفشون توی قم دارن دست هیچ کی نیست. اما دریغ از اینکه حتی یک برگ روش حکومت‌داری عینی و عملی یعنی توی قالب طرح استراتژیک از دل فلسفه ملاصدرا در بیارن. لذا اینطوری نیست، دوستانی هم که حساسیت دارن برن سلسله جلساتی که توی این زمینه ما بحث کردیم تدریس کردیم، تفکیک کردیم فلسفه را از حکمت، گفتیم حکمت توی قرآن اینه فلسفه هم اینه. خدارو شکر چون اون بزرگ‌ترین کلاس موجود توی کشوره و بزرگ‌ترین کرسی نظریه‌پردازی با 231 هفته مثلا قدمتی که داشته، همش هم خب ضبط تلویزیونی شده، دی‌وی‌دی هاش هم موجوده خیلی‌هاش دست دوستان هست، این بحث‌ها رو اونجا گفتیم.

اینه که من تاکید می‌کنم دوستانی که حساسیت روی فلسفه دارن، گول اسم‌هایی مثل مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری را نخورید.

اینجوری نیست، امروز نیازهای فکری و فرهنگی را باید جواب بدیم، نمی‌تونیم توی گذشتگانمون بمونیم، و شاگردان آن‌ها که می‌شن آقای جوادی آملی از ارائه یک مدل برای اداره یک جامعه،... چی بگم؟ بگم عاجز بودن؟ ندارن! این‌ها اون نکاتی است که وجود داره.

ما هم به همه این دوستان ارادت داریم، از حافظ و مولوی گرفته تا ملاصدرا و دیگران. ما هم مو‌هایمان را سفید کردیم این چیز‌ها رو خوندیم، اما امروز اداره این انقلابی که انبیا و ائمه آرزو شو داشتن، اندیشه? وجودگرا نمی‌خواد اندیشه حضورگرا می‌خواد. انسانی که امروز می‌خواهیم هویتشو براش مشخص کنیم باید این درک رو بهش بدیم که تو در محضر خدایی. نه بحث‌های بیهوده? 2600 سال گذشته? وجود گرایی، که هنوز هم که هنوزه توی فلسفه? غرب به نتیجه نرسیده آخرش این هایدگر اومد... یک گروه عظیمی توی شورای انقلاب فرهنگی ما هایدگری‌اند دیگه، دیگه ته این‌ها مرحوم آوینی بود که رفت ببینه چی دارن می‌گن دیگه، تهش مرحوم آوینی رفت دنبال داوری اردکانی و مددپور و این آدمهای به اصطلاح فردیدی. ندارن! توی وجود گیر کردن، پرسش از وجود پرسش غلطی بوده. اما امام پرسشش از حضوره... درک حضور، درک حدود، حفظ حظور، حفظ حدود. اگر ما عالم را محضر خدا دیدیم و سعی کردیم در محضر خدا معصیت نکنیم، اولین کاری که اتفاق می‌افته از خودمون می‌ایم بیرون و درک می‌کنیم. اما اگر اول تبیین کنیم وجود رو، بعد همه? چیزای دیگه رو باهاش تنظیم بکنیم مطمئن باشین به نتیجه نمی‌رسین.

لذا توصیه موکد دارم مطالعه کتاب سر الصلاة رو از منظر حکمت حضور، امام حکیم حضور بوده نه حکیم وجود




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 فروردین 21 :: 11:49 عصر ::  نویسنده : سید احمد ایزدخواه

شهر  کوچکی است, اما خیلی عجیب و غریب است,هم زیبا و هم خطرناک , زیبا,چون منظره های زیبایی در آن به چشم میخورد و خطرناک,چون علاوه بر منظره های زیبا دره ها و مرداب های خطرناکی دارد که هر آن ممکن است  در مرداب این شهر غرق شوی و در دره های عمیق آن سقوط کنی .

هر کسی جرات نمی کند  وارد این شهر شود ,چون واقعا خطرناک است و هر ثانیه ممکن است برای آدمی حادثه ای جبران ناپذیر رخ دهد و یک عمر پشیمانی به وجود بیاورد .

عده زیادی از خیر منظره های زیبای این شهر می گذرند  و از ترس دره های وحشتناک این شهر حتی نزدیک این شهر هم نمی شوند  و نه تنها نزدیک نمی شوند بلکه از صدها کیلومتری این شهر فرار می کنند  .

اما در این میان عده ای بدون هیچ هراس و ترس و دلهره ای با راحتی خیال و آرامش وصف ناشدنی بارها به این شهر سر می زنند و از منظره های آن دیدن می کنند . این افراد فقط منظره های این شهر را می بینند  اما از خطر دره ها و مرداب های آن غافل هستند .

شاید بتوان گفت ,عجیب ترین شهری است,که تا به حال وصف آن را می شنیدم ,شهری  که بر خلاف شهرهای دیگر نقشه جغرافیای آن هم عجیب و غریب است  چرا که این شهر مانند مثلثی است  که از سه ضلع تشکیل شده  و بیشتر دره ها و مرداب های این شهر در اطراف آن یعنی بر سه ضلع آن قرار داشت 

شهرداری این شهر آن را به سه منطقه تقسیم کرده بود و برای هر منطقه نیز اسمی گذاشته بود:

منطقه 1:منطقه نگاه

منطقه یک این شهر همان منطقه ای است که پر از منظره های به ظاهر زیبا و دل انگیز است که انسان های زیادی را به طرف خود می کشاند و به عبارتی دیگر یک منطقه توریستی  به همراه کلی جاذبه برای جذب کردن افراد است .

منطقه 2:منطقه گناه

توریست های زیادی از این منطقه دیدن می کنند و در حقیقت اکثر آنها به خاطر دیدن منطقه یک که همان منطقه نگاه است خواه ناخواه به این منطقه کشانده میشوند و این قانونی بود که شهرداری این شهر تصویب کرده بود که هر کسی که از منطقه یک دیدن کند به ناچار باید از منطقه دو نیز دیدن کند و همه توریست ها و افراد نیز به ناچار این قانون را پذیرفته اند .

منطقه 3:منطقه زنا و ویرانی

این منطقه, خطرناک ترین منطقه  این شهر است که هر کسی وارد این شهر شود نابود میشود و راه برگشتی از  منطقه نیست, چرا که در طول  تاریخ این شهر عده زیادی به خاطر مسافرت به منطقه های یک و دو این شهر وارد این منطقه شدند و بلافاصله بعد از ورود به این منطقه نامه هلاکت و شکست و بدبختی و ذلت خود را امضا کردند و یک عمر پشیمان از اینکه ای کاش هیچ گاه وارد این شهر شوم نمیشدند .

شهردار این شهر کیست؟

این شهر سه ضلعی شهری است که قرآن کریم به زیبایی هرچه تمام تر آن را به تصویر کشیده است شهری که شهردار آن  کسی نیست جز شیطان,که برای کسانی که وارد این شهر میشوند برنامه های زیادی را تدارک دیده است ازجمله

1)شراب و قمار و گناه برای مسافران تدارک دیده شده:

 (إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ : شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند)( المائدة :  90

2)فحشا و منکر در این شهر به کثرت دیده میشود:

(وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر:، و هر کس پاى بر جاى گامهاى شیطان نهد [بداند که‏] او به زشتکارى و ناپسند وا می دارد)( النور :  21)

3)گمراهی و حسرت در انتظار کسانی است که وارد این شهر میشوند :

 (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ : و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد.)( النساء :  119)

اما خداوند متعال در آیات فروانی افراد را از مسافرت به این شهر که شاید بتوان خطرناک ترین شهر در دنیا است نهی کرده است و بارها فرموده است که فریب تبلیغات این شهر را نخورید چرا که اگر وارد این شهر شوید به ناچار باید از سه منطقه آن دیدن کنید و بعد از آن  دیگر راهی برای برگشت باقی نمی ماند و شما محکوم خواهید شد .

خداوند متعال در آیا ت سوره  مبارکه نور به زیبایی هر چه تمام تر انسان ها را از سفر کردن به این منطقه یک این شهر که همان منطقه نگاه است منع کرده است و فرموده :

(قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ : به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند، که این براى آنان پاکیزه‏تر است، زیرا خدا به آنچه مى‏کنند آگاه است)( النور :  30)

خداوند متعال در این آیه رابطه تنگاتنگی بین منطقه یک این شهر که همان منطقه نگاه است و منطقه دو و سه که منطقه گناه و زنا است بر قرار کرده است و این  رابطه دلالت بر این مطلب دارد که اگر میخواهید در منطقه دو وسه این شهر وارد نشوید باید از ورود به این شهر خود داری کنید و امکان ندارد که بگویید من وارد میشوم و فقط این منطقه را مشاهده می کنم و بعد به سرعت ازآن خارج میشوم .

آری شهری سه ضلعی را به تصویر کشیدیم که عده زیادی هر ساله برای سفرهای خود آن را انتخاب می کنند, غافل از اینکه این شهر شهری است پر از اندوه و افسردگی و گمراهی و برای افادی که به آن سفر می کنند جز پشیمانی به دنبال نخواهد داشت .




موضوع مطلب :
یکشنبه 90 اسفند 28 :: 11:19 عصر ::  نویسنده : سید احمد ایزدخواه
وقتی بچه های 13 ساله این زمان رو می بینم و با 13 ساله های اون موقع ( دهه 60 ) قیاس می کنم می بینم تفاوتشون زمین تا آسمونه ...
نمی دونم شاید هم من اشتباه می کنم . البته شباهتهاشون هم کم نیست .
ولی با دقت توبه نامه شهید 13 ساله کرجی، شهید علیرضا محمودی رو خوب بخونید ...


بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم....
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم....
از این که مرگ را فراموش کردم....
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم....
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم....
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند....
از این که شب برای نماز شب بیدار نشدم....
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم....
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم....
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم....
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم....
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پُست و مقام پَستمان نکند....
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود....
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری.....
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم....
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند....
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم....
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم....
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم....
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم....
از این که " خدا می بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم....
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم....
از ......
و.....



موضوع مطلب :

در جنگ جهانی اول (1916م.) هنگامی که عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدس مشغول سنگرگیری و حمله بودند در دهکده کوچکی به نام اونتره لوحی نقره ای یافتند که حاشیه اش به جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش خطوطی با حروف طلایی نگارش یافته بود:

چون آن لوح را نزد فرمانده خود میجرای ان. گریندل بردند نتوانست چیزی از آن بفهمد. او این لوح را به فرماندهان ارتش بریتانیا، لیفتونانت و گلدستون رساند و آنها نیز آن را به باستان شناسان دادند. تصویر این لوح را در اینجا ملاحظه میکنید:

Solomon Board


پس از پایان جنگ در سال 1918 درباره لوح مذکور  به تحقیق و بررسی پرداختند و کمیته ای تشکیل دادند که اساتید شناخت زبانهای باستانی بریتانیا، آمریکا، فرانسه آلمان و سایر کشورهای اروپایی جزء آن کمیته بودند.
پس از چند ماه بررسی در سوم ژانویه 1920 معلوم شد که این لوح مقدسی است به نام "لوح سلیمانی" و سخنانی از حضرت سلیمان علیه السلام را در بر دارد. که به الفاظ عبرانی قدیم نگارش یافته است و ترجمه آن چنین است:
            الله
     احمد    ایلی
         باهتول
   حاسن  حاسین
یاه احمد مقذا = ای احمد به فریادم رس
یاه ایلی انصطاه = ای علی مرا مدد فرمای
یاه باهتول اکاشئی = ای بتول نظر مرحمت فرمای
یاه حاسن اضو مظع = ای حسن کرم فرمای
یاه حاسین بارفو = یا حسین خوشی بخش
اموسلیمان صوه عئخب زالهلاد اقتا = این سلمان اکنون به این پنج بزرگوار استغاثه میکند
بذت الله کم ایلی = و علی قدرت الله است

زبانشناسان حروف خط عبرانی را چنین با حروف ما تطبیق داده اند:

Ebrani Letters

اعضای کمیته چون به مضمون نوشته لوح مقدس اطلاع یافتند انگشت حیرت به دندان گزیدند و پس از تبادل نظر قرار گذاشتند آن را در موزه سلطنتی بریتانیا بگذارند. اما چون این خبر به اسقف اعظم انگلستان رسید فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که خلاصه اش چنین است:
اگر این لوح در موزه گذاشته شود و در دیدگاه مردم قرار گیرد اساس مسیحیت متزلزل خواهد شد و سرانجام خود مسیحیان جنازه مسیحیت را بر دوش بلند نموده در قبر فراموشی دفن خواهند کرد. لذا بهتر است که لوح مذکور در رازخانه کلیسای انگلستان گذارده شود و جز اسقف و اهل سر، کسی آن را نبیند
کسانی که این لوح را دیدند و بصیرتی داشتند گرایشی عجیب به اسلام پیدا کردند. از جمله همان وقت بین دو نفر از دانشمندان به نام ولیم و تامس پیرامون لوح گفتگوهایی شد که به اسلام آوردن هر دو انجامید. سپس ولیم نام خود را کرم حسین و تامس نام خود را فضل حسین گذارد.

رک:
مجلة الاسلام، دهلی، فوریه 1927
مسلم کرانیکل، لندن، دسامبر 1926
کتاب Wonderful Stories of Islam، لندن، ص 249
برگرفته از کتاب علی و پیامبران، حکیم سیالکـوتی، قم، انتشارات شهید، 1360 هـ.ش

پی نوشت:

1.بعضی ها چقدر پست هستند که بعد از آشکار شدن حق بر آنها باز آن را انکار می کنند .همچنانکه خداوند در قرآن می فرماید:و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم.گاهی اوقات ما هم به این مرض مبتلا میشیم ولی به دلایلی اصلا حواسمون نیست(می گی نه کافی یه بار زندگیت رو چک بکنی!اولین نفر خودم هستم|الان دستام به عنوان تسلیم بالاست|)

2.خوش به حال بعضی ها تا فهمیدن جاده رو اشتباهی اومدن سریع از اولین دور برگردون بر میگردن.بعضی ها هم می گن بریم ببینیم آخرش چی می شه شاید درست اومدیم.نمی خوان باور کنن که یه عمر زحمت الکی کشیده اند.صورت مسئله رو پاک می کنن!




موضوع مطلب : جنگ جهانی اول, سربازان انگلیسی, بیت المقدس, جواهرات, بریتانیا, سلیمان, عبرانی, الله, احمد, علی, بتول, حسن, حسین, مسیحیت, کلیسا
<   1   2   3   4   5   >>   >   
درباره وبلاگ

هر چه شکفتم تو ندیدی مرا. رفتی و افسوس نچیدی مرا. ماندم و پژمرده شدم ریختم. تا که به دامان تو آویختم. دامن خود را متکان ای عزیز. این منم ای دوست به خاکم مریز. وای مرا ساده سپردی به باد. حیف که نشناخته بردی ز یاد. همسفر بادم از آن پس مدام. میگذرم بی خبر از بام وشام. میرسم اما به تو روزی دگر. پنجره را باز گذاری اگر.
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 57
بازدید دیروز: 24
کل بازدیدها: 206255



>